من عشق را در تو
تو را در دل
دل را در موقع تپیدن
و تپیدن را به خاطر تو دوست دارم
من غم را در سکوت
سکوت را درشب
شب را در بستر
و بستر را برای اندیشیدن به خاطرتو دوست دارم
من بهار را به خاطر شکوفه هایش
زندگی را به خاطر زیبائیش
و زیبائی اش را به خاطر تو دوست دارم
من دنیا را به خاطر خدایش
خدایی که تورا خلق کرد دوست دارم!
اشعار عاشقانه دلبستگی و تصاویر عاشقانه جدید
امروز به اندازه تمام دلتنگي هايم شاعر مي شوم.
پيراهن غصه هايم را به تن مي کنم
و مي نويسم از تمام شمع هاي اميدي که در دالان قلبم خاموش مانده اند
و از پروانه هاي بي وفاي روزگار که با رفتنت آن ها مرا ترک گفته اند.
شاعر مي شوم
به اندازه اي که رنگ چشمان تو را در قاب نوشته هايم جاي دهم
و به آن ها بگويم امروز بي قرار تر از هميشه ام.
شاعر مي شوم به اندازه اي که لبخند تو را روي نوشته هايم بيابم
و ببينم آنها با حضور نامت در صفحات دفترم خوشحالند
و از نبودنت در صفحه روزگار نالان.
از تمام غصه هايي که پيچک وار ديواره قلبم را مچاله کرده اند
درمي يابم که شاعران بي قرارند
بي قرار و محزون درست مثل ني و آن شاپرکي
که ديروز از پيرزن تنهاي قصه ها مي گفت.
شاعران تنهايند.
اين را امروز از باورهاي فرداهاي گذشته دانستم
از چشمان بي فروغشان که در فردا خشکيد.
پس من هم شاعر بودم.
از همان روزي که خانه خاکي را بر گل ها و سنجاقکهاي روي زمين ترجيح دادي.
از همان روزي که چشم هايت را بستي و مهمان خاک گشتي
و همه اينها يک بهانه دارد
بهانه من رفتن توست. تو مرا خيلي زود شاعر کردي…خيلي زود.
شعرهای عاشقانه برای افراد رمانتیک
قطره باراني مست
در سحري سبز
بركف صورتي دستم/
ايستاده بر پلي
ميان دو تنهايي
خيابان زير پل
سرگيجه اي از اغتشاش
تهوعي ازهول و هراس
كاغذ پاره هايي رقصان در باد
باد ابرها را برد
باران شد تمام
من
به آن سوي پل
رفتم.
(قیصر امین پور)
کارت پستال های عاشقانه جدید
زندگی خوردن و خوابیدن نیست
انتظار هوس و دیدن و نادیدن نیست
زندگی چون گل سرخی است پر از خاک و پر از برگ و پر از عطر لطیف
یادمان باشد اگر گل چیدیم،
عطر و برگ و گل و خار، همه همسایه دیوار به دیوار همند
عکس عاشقانه دو نفره
وای باران باران
شیشه پنجره را باران شست
از دل من اما
چه کسی نقش تو را خواهد شست؟
آسمان سربی رنگ
من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ
می پرد مرغ نگاهم تادور
وای باران باران
پر مرغان نگاهم را شست
در میان من و تو فاصله هاست
گاه می اندیشم می توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری
تو توانایی بخشش داری
دستهای تو توانایی آن را دارد
…….
و تو چون مصرع شعری زیبا
سطر برجسته ای از زندگی من هستی
اشعار زیبای عاشقانه
کودکی که تازه دیده باز می کند
یک جوانه است
گونه های خوشتر از شکوفه اش
چلچراغ تابناک خانه است
خنده اش بهار پر ترانه است
چون میان گاهواره ناز می کند…
ای نسیم رهگذر به ما بگو
این جوانه های باغ زندگی
این شکوفه های عشق
از سموم وحشی کدام شوره زار
رفته رفته خار می شوند؟؟
این کبوتران برج دوستی
از غبار جادوی کدام کهکشان
گرگ های هار می شوند؟؟
«فريدون مشيري»
عکس های زیبای عاشقانه
لبهات آن دو شعله ی افروخته به چند؟
آن چشمهای قهوه ای سوخته به چند
گیسو طلای روسری آتشفشان بگو
گنجی که کوه در دلش اندوخته به چند؟
حال خوشیست دم به دم جذبه های تو
این حس آشنای نیاموخته به چند؟
آماج تیر هاست اگرچه تنم ولی
تیری که عشق را به دلم دوخته به چند؟
تا کی بسوزم از غم دوری دست هات
اش نخورده و دهن سوخته به چند؟