نوبت به مرد میانسال که رسید، با یک دست گل زیبا به اتاق آمد، به احترام او ایستاده بودم. دست گل را روی میز گذاشت. دست های مرد را فشردم و از او خواهش کردم بنشیند. مرد روی کاناپه روبروی میز من نشست و بعد گفت:
Ads 2
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
![]() |
9 | 1244 | gutterparking |
![]() |
1 | 1269 | lvlali |
نوبت به مرد میانسال که رسید، با یک دست گل زیبا به اتاق آمد، به احترام او ایستاده بودم. دست گل را روی میز گذاشت. دست های مرد را فشردم و از او خواهش کردم بنشیند. مرد روی کاناپه روبروی میز من نشست و بعد گفت: